خلاصه :
امیرعلی استاد دانشگاه توی یکی ازکلاساش با دانشجویی به اسم رها شایان اشنا میشه تفاوتهای رها بادانشجوهای دیگه وشیطنتهای اون که اوازه ی دانشگا شده باعث عشقی میشه عمیق به او . پس از ازدواج رها طی اتفاقی فلج میشه...سروکله ی احسان پیدا میشه...برای عمل میره خارج....
لطفا وقتی اولشو میخونید قضاوت نکنید چون رمان از صفحه ی دوم سوم روندشو پیدا میکنه شاید اولش
ملموس وناپخته باشه ولی در صفحات بعدی درست میشه اگه خواستین از صفحه ی دوم شروع کنید
لینک موبایل
لینکpdf