خلاصه
خلاصه: اریکا، سرکش، معترض از او و از آن خانه می گریزد، دلشکسته از محبت هایِ پولی، فرار را بر قرار ترجیح می دهد، راهیِ مسیری می شود که پایانیش را نمی داند. اوایل راه، مزاحمت سه جوان، باعث آشنایی او با شخص میانسالی می شود، حامد خان، کسی که او را حامی خود می داند، غافل از اینکه...
این داستان، قصه ی گناهکارانی است که بی گناهن، و شاید، بی گناهانی که گناهکارن...!
قضاوت با شماست.....
منبع : سایت نودهشتیا
لینک موبایل