تو این دنیای شیر تو شیر... ادما تنها به خودشون اهمیت میدن. برای رسیدن به خواسته هاشون تن به چیزایی میدن که از عقل به دوره...
داستان ما درباره ی یه خانوم وکیله که به خاطر منافعش تصمیم میگیره یه شوهر پولدار تور کنه...
ولی بعدا می فهمه که این اقای شوهر هم به خاطر منافع خودش تن به این ازدواج داده و حالا حاضر به جدایی نیست...
هیچ کدوم از ادمای این قصه عاشق نیستن... یا نه عاشقن... بی اندازه عاشقن... عاشق خودشون...
حالا به نظرتون داستان این دو تا ادم مغرور و خودخواه زیر یه سقف به کجا می رسه...؟
لینک موبایل
لینکpdf
لینک اندروید
لینک تبلت آیفون