خلاصه اززبان نويسنده:ما درمورد داستان: خلاصه ي خاصي نميتونم بگم:(خلاصه نويسيم افتضاحه)
داستان در موردِ دختريه از جنسِ ما... و البته مابينِ قوي و ضعيف.. گاهي در برابرِ مشکلات مي ايسته و گاهي کمرش ميشکنه...غم زماني به درِ خونه اش ميکوبه که به طورِ اتفاقي باعثِ مرگِ يکي ميشه...
داستان جنايي نيست... اصلاrdquo;
داستان در موردِ اتفاقاتِ عاديه يک زندگيه... که البته بايد بگم تمامِ اتفاقهايي که تويِ داستان ذکر ميکنم، واقعي هستن، اما برايِ اين شخص، که هم اسمِ منم هست(از خود متشکرم من ) اتفاق نيوفتاده.. من از هر جا، اين اتفاقات رو جمع کردم و تويِ اين داستان آوردم..
(ميدونم پر حرفم. اما بايد اينا رو بگم... )
تعداد صفحات: در اون حد نيست که حوصله اتون سر بره. در حديه که همه چيز رو متوجه بشين...
نويسنده:اينجانب... مهسا بانو
زبان:از زبانِ دختر..
پايان: با اينکه غم و گريه توش زياد داره، اما پايانش خوبه..
و تويِ اين داستان بازم هدف دارم.. ام هدفهام رو يا ميگم يا ميذارم خودتون هر طور ميخواين برداشت کنين...
ادامه
لینک موبایل
لینکpdf
لینک آندروید
لینک تبلت آیفون