دانلودرمان حسرت باتوبودن نوشته nioosha76کاربرنودهشتیابرای موبایل جاواوکامپیوتر،اندروید،تبلت،ایپد،ایفون
نشسته بود لب پنجره و به بیرون چشم دوخته بود.توی عالم خودش بود.دفعه ی اولیه که اینطوری دیدمش .همیشه این موقع ها پر از شور و شوق بود و هی اینور و اونور میرفت تا نکنه چیزی کم و کسر باشه و اخرین نفری هم که پای سفره مینشست خودش بود و تا مطمعن نمیشد که همه چیز هست اروم نمیشد .
لینک موبایل
لینکpdf
لینک آندروید
لینک تبلت آیفون آیپد