خلاصه
سایه عاشقانه مادرش حمیرا را دوست داشت ولی وقتی حمیرا اعلام کرد می خواهد با داریوش ازدواج کند ورضایت او را می خواهد سایه به هم ریخت در هر صورت چاره ای نداشت ،رضایت داد ولی بدتر از تقسیم عشق مادر با یک غریبه ، حرکات مشکوکانه داریوش بود که سایه را به وحشت انداخته بود، داریوش به او نظر سوء داشت؟! سایه باید زودتر می رفت تا روحیه شاد مادر از ازدواجش را به هم نریزد و خواستگاری فرهاد پسر آقای معدلی پولدار ووقیح راه فرارش از داریوش بود ولی فرهاد هم انسان غریب است مانند یک مجسمه سنگی، سرد و بیروح بودولی سایه
لینک موبایل
لینک pdf