Quantcast
Channel: roman-62.loxblog.com
Viewing all 447 articles
Browse latest View live

دانلودرمان مردیخی نوشته *فاطمه خانوم* کاربر انجمن نودهشتیابرای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون

$
0
0

دانلودرمان مردیخی نوشته *فاطمه خانوم* کاربر انجمن نودهشتیا

برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون /آیپد


یه مرد خشن که دنیاش خلاصه شده تو سیگار روی لب ، لباس های مارک دار و سفرهای اروپایی


یه دختر از جنس احساس، اسیر بازی روزگار شده و سهمش از زندگی یه صندلی سرد به اسم ویلچره!


یه روزی، یه جایی سرنوشت این دو نفر رو مقابل هم قرار میده


زندگی چون قفس است ، قفسی تنگ پر از تنهایی ، و چه خوب است دم غفلت آن

زندان بان ، و سپس بال و پر عشق گشودن ، بعد از آن هم پرواز

رمان مرد یخی

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/50jprtnq10e8.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/8jgkzel1qsn5.html

لینک آندروید

uploadboy.com/nr70htne0wjm.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/x7yk7zn7hta4.html


دانلودرمان زمانه نوشته مژگان صفری کاربر انجمن نودهشتیا برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

$
0
0

دانلودرمان زمانه نوشته مژگان صفری کاربر انجمن نودهشتیا برای

موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

رمان درباره ی دختری بنام ترانه اس که دارن به صراحت راز های زندگیش رو ازش مخفی می کنند.راز هایی که حقشه که بدونه ولی دارن به ناحق ازش مخفی می کنند.ولی ترانه انقدر باهوش هست که بتونه پرده از اسرار زندگیش برداره.زمانه شما رو با ترانه همراه می کند.


بخشی از رمان:-ترانه جان!ترانه!بیدار شو.
ترانه با خستگی غلتی در رختخوابش زد.
-ترانه جان!بیدار شو دیگه.دیرت می شود ها!میدونی ساعت چنده؟
ترانه با نگرانی بیدار شد و روی تختش نشست و گفت:"مگه ساعت چنده؟"
رامین با مهربانی لبخندی تحویلش داد و گفت:"نگران نباش!هنوز وقت داری.ساعت هفته."
ترانه به آرامی از تخت بلند شد.همانطور که تختش را مرتب می کرد

رمان زمانه

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/fnp30konqhil.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/5fd6eodqs62f.html

لینک آندروید

uploadboy.com/hgfveq4hxbyc.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/p2epir4sp35g.html

دانلودرمان الماس نوشته Shaloliz کاربر انجمن نودهشتیا برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

$
0
0

دانلودرمان الماس نوشته Shaloliz کاربر انجمن نودهشتیا

برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

مقدمه:


دختری از جنس شیشه
اما به ظاهر چون کوه
دختری با قلبی شکننده و کوچک
اما به ظاهر چون آسمانی پهناور
دختری با گذشته ای پر از مهتاب تنهایی
اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی
الماس سرگذشت یه دختره
از اون دسته ای که اغلب با کمترین توجه از کنارشون رد میشیم
از اون دسته ای که همه آرزو داریم که کاش ما جای اون بودیم...
همیشه فکر می کنیم بی غم ترین آدمای روی زمین هستند . . . هیچوقت نمی فهمیم شاید اونا هم یه دردهایی دارن. . .
هیچوقت نمی فهمیم شاید اونا هم نیاز به یه تکیه گاه دارند . . .
هیچوقت نمی فهمیم اونا هم دلی دارن
.
.
.
شکننده تر از آینه

رمان الماس

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/ntlr9a9v0cel.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/ytzt8vptgqy6.html

لینک آندروید

uploadboy.com/4fml2xpnl5y4.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/t685lym4ze71.html

دانلودرمان رسوب نوشته SunDaughter☼ کاربر انجمن نودهشتیا برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

$
0
0

دانلودرمان رسوب نوشته SunDaughter☼ کاربر انجمن نودهشتیا

برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

خلاصه: دختری از جنس دختران 21 ساله ... در آروزهای 21 سالگی!

در عمق جوانی ، پر از رویاهای تهی !

دختری همرنگ من ... تو ... و دیگران!

درفراز زندگی و فرود روزمرگی... در چنگ خاموش عشق یا هوس؟

شاید در عمق حسرت ! اسیر در چاک دهان ها ، بی فرهنگی ها !

در لفافه ی کلمات ، سفسطه ها ... فلسفه ها ... علت ها... معلول ها ... رسم ها!

در شکست پوچ خاطرات !
در مرز فرو دست سنت ها ...طبقات ... هوای نا ابد حرفها ، قول ها ... در شمارش حضور و اولویت ها... اول بودن ها ... دوم شدن ها ...!

سراب نمیشود... تمام نمیشود ... فقط رسوب میشود !



پاورقی:

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا
وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةًۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.


و باز یکی از نشانه های (لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود.
برای مردم با فکر، ادلهrlm;ا (از علم و حکمت حق) آشکار است.



Another of His signs is that He created mates of your own kind of yourselves
so that you may get peace of mind from them,
and has put love and compassion between you.
Verily there are signs in this for those who reflect.

"سوره روم- آیه ی ۲۱"

رمان رسوب

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/936tzkvh4smi.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/ug9t0eadwfin.html

لینک آندروید

uploadboy.com/3rku7y8e1qpn.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/t0g9rms2jjwq.html

دانلودرمان ایستگاه خوشبختی نوشته negin3 کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان ایستگاه خوشبختی نوشته negin3 کاربر انجمن نودهشتیابرای

موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

خلاصه داستان : دو خواهر به نام آدرینا و آرتینا به دانشگاه قبول می شوند . در روز ورود خود به دانشگاه ، آن ها با دو برادر به نام های مهیار و مهرزاد تصادف می کنند . از همان روز به بعد جدال پر هیجان اون ها با هم آغاز می شود که در این میان ...

عشق یعنی مستی و دیوانگی



عشق یعنی با جهان بیگانگی



عشق یعنی شب نخفتن تا سحر



عشق یعنی سجده با چشمان تر


رمان ایستگاه خوشبختی

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/f3s369zsv7uo.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/mvfp2in84ea6.html

لینک آندروید

uploadboy.com/mvfp2in84ea6.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/3xazsiwyg6rg.html

دانلودرمان خونه مادربزرگ نوشته arisa15 کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان خونه مادربزرگ نوشته arisa15 کاربر انجمن نودهشتیا

برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

خلاصه: ساتین دختری که تو آلمان بزرگ شده حالا باید بیاد ایران و یه مدتی رو تو خونه ی مادربزرگش زندگی کنه وقتی میاد یه سری اتفاقا میفته که........

مقدمه:

قصه این بود شبی از میان این همه شب در اسمان تاریک و پهناور سیاهی گوش تا گوش ستاره بود و ستاره, ستاره هایی که میدرخشیدند گویی معشوقه شان را پس از سال ها در کوچه باغ اناری دیده اند و از فرط خوشحالی در پوست خود نمیگنجند لحظه به لحظه انتظار فروپاشی این عاشق را میکشیدم غافل از اینکه عشق جاذبه است نه دافعه

رمان خونه مادبزرگ

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/i7t6n6k4ba5x.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/ss2rj4lhgisc.html

لینک آندروید

uploadboy.com/zb7jjejgi4ri.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/o8ldk1vfq9bf.html

دانلودرمان به قلب من نگاه کن نوشته پریسا حیدری کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان به قلب من نگاه کن نوشته پریسا حیدری کاربر انجمن نودهشتیابرای موبایل

کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

خلاصه داستان:
تارا دختری که تو زندگیش کمبود ها و مشکلات زیادی رو داشته، با فرار پدرش از ایران مجبور به ترک خونه اش میشه.
صمیمی ترین دوست پدرش سرپرستی اون رو به عهده میگیره و از این پس فصل جدیدی از زندگی تارا رقم میخوره...

مقدمه :
کاش میفهمیدی قلبی که به راحتی نادیده می گیری و پسش میزنی
صمیمانه عاشقته...!!
کاش درک میکردی قلبی که بهش بی اعتنایی برای اولین بار به خاطر تو
و به عشق تو تند زد...قلبی که نیاز داشت تو بهش توجه کنی...
نگاهش کنی و درکش کنی...
اما تو بی رحمانه از کنارش گذشتی و حتی نیم نگاهی هم بهش نینداختی...
ای کاش حداقل از تو نگاهم اون همه علاقه رو حس میکردی
کاش اون موقعی که به دوستت دارم گفتنت نیاز داشتم تنها به قلبم نگاه میکردی
به قلب منی که عاشقانه دوستت داشت و تنها تو رو میدید...


بخشی از رمان :با سرعت دویدم تا خودم و بهش برسونم.سرعت قدم هاش خیلی زیاد بود.انگار صد ها کیلومتر ازم فاصله داشت.همون طوری که نفس نفس میزدم با بغض گفتم:
-صبر کن بابا...تو رو خدا!
با شتاب بیشتری قدم هاشو به سمت خروجی برد.حس می کردم دیگه جونی تو تنم نمونده. اون قدر داد زده بودم و التماسش کرده بودم که گلوم درد میکرد. به در که رسید ایستاد و به سمتم برگشت .برق اشک میون مردمک مشکی چشماش خودنمایی میکرد.خدایا...بابا گریه اش گرفته بود! صدای لرزونش به گوشم خورد..




لینک موبایل

uploadboy.com/x4rep7r8coa3.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/0gqmmt61s2am.html

لینک آندروید

uploadboy.com/skm1gub3lj4b.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/9bo8vlt5qgrh.html

دانلودرمان تقدیر نوشته moones ahmadi کاربرانجمن نودهشتیا

$
0
0


دانلود رمان تقدیر نوشته moones ahmadi کاربر انجمن نودهشتیابرای موبایل

کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

خلاصه :تویقصه ما یه زنه یه زنی که نه زیباس نه پولدار زن قصه ما فقط از کل دنیا دوچیز داره یکی خداش و یکی دخترش ..............ببینیم خدا چه تقدیری برایاین زنه قصه ما ساخته

بخشیازرمان :سوز سردی میومد زن دخترک کوچکش را در اغوشش فشرد تا طفلش کمتر سوزبیرحم زمستان را حس کند سرش را پایین اورد که از کودکش بپرسد:سردته مامان؟اما تا چشمش به فرزندش افتاد که جوری با حسرت به روبرویش خیره شده نگاهش رااز فرزندش گرفت وبه سمت نگاه کودکش سوق دادکه مردی دست دخترکوچکش را گرفتهبود و با دستانی پر از خوراکی به سمت اتومبیل سمندش میرفت با دیدن اینصحنه اشک به سراغ چشمانش اورد و به این می اندیشید که میتوانست زندگی بهتریداشته باشد
ذهنش به گذشته پر کشید به گذشته ای که تنها دغدغه اش پیچاندن زنگ حوصله سر بر حسابان ومعلم اخمالودش

رمان تقدیر

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/k002fn8d6ez1.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/xx2061r6h4vw.html

لینک آندروید

uploadboy.com/wymofkmyuk7f.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/zeziz92tv7kg.html


دانلودرمان زنی دیگر نوشته martany کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان زنی دیگر نوشته martany کاربر انجمن نودهشتیابرای موبایل

کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

رمان به سه فصل تقسیم میشه:
فصل اول : وجود
داستان درباره فرخنده، یک دختر سیزده ساله هست که در اواخر دوره قاجار با مردی ازدواج می کنه و بعد از مدتی در زندگی مشترکش به مشکلاتی بر می خوره...
فصل دوم: تردید
داستان درباره ایراندخت (ادل) دختری بیست و هشت ساله و علی پسر بیست و دو ساله ای هست که به طور اتفاقی با هم آشنا می شن و با وجودیکه از دو فرهنگ کاملا متفاوت هستند و از نظر سن و سال هم به هم نمی خورن تصمیم می گیرن که با هم ازدواج کنن...
اینم از آخرین قسمتی که به خلاصه اضافه میشه.
فصل سوم: عدم
سیمین و مهنا دختران ایراندخت و علی وارد دنیای جدیدی می شوند. آن ها به دنبال آرزوهایشان سعی می کنند، در مقابل خیلی باورها بایستند ولی ...

جهان به ندیدنم به نبودنم عادت می کند. اعتراضم را عریان کردم و جسمم زخمی تر شد. گوشه خانه، پشت پرده ها را رها کردم و روحم پریشان تر شد، دوباره می خزم به همان گوشه امن. می گذارم دامانم فرزندانی را پرورش دهد و جسمم مامن خستگی های مردی باشد. می گذارم تمام صفات بد جهان را با نام من بخوانند و تمام مهر و محبت ها را. می گذارم ضعیف باشم، سلطه را می پذیرم و تمام احساسات شیرین قدرت، صلابت و بودن را رها می کنم. جهان به ندیدنم، به نبودنم عادت می کند.
می گذارم سایه یک مرد بالای سرم باشد که نگویند بی سایه سر است، که نگاه های هرزه پی ام نباشد. چون من یک زنم، نه یک انسان عادی و شاید نه یک انسان.
زن که باشی فرقی نمی کند کجای دنیا زندگی کنی، فرقی نمی کند در چه زمانی باشی، زمان و مکان بی معناست برای روحی که تجربه های تلخش فراتر از زمان و مکان است. زن که باشی فقط یک زنی، زنی دیگر.

زنی دیگر


لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/n2dym1yiooyk.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/8bppw2bijool.html

لینک آندروید

uploadboy.com/d7ra7m2k0its.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/8hbp5xoawxzx.html

دانلودرمان امشب ازت متنفرم نوشته مهسا اسدی کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان امشب ازت متنفرم نوشته مهسا اسدی کاربر انجمن نودهشتیابرای

موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

خلاصه:تا حالا طوفان رو از نزدیک دیدید؟؟یه طوفان وقتی بیاد همه چیز رو با خودش به یغما میبره...همه چیز رو نابود میکنه خرابی هایی که به یادگار میزاره تا مدتها باقی میمونن و درست کردنشون خیلی سخته....این فقط یه طوفان بود که کل زندگیه "آرتمیس"رو با خودش به یغما برد و اونو با تنی خسته و دلی شکسته جا گذاشت...حالا اون مونده با خرابی های مونده از زندگیش...با آرزوهای داغ شده رو دلش...با بغض های اشک نشده تو گلوش و یه عالمه غم..... با اون همراه بشید و قصه ی زندگیش رو با غم ها و شادی هاش بخونید....پایان خوش

مقدمه:یک امشب را میخواهم ازت متنفر باشم...حداقل به پاس چندی عاشقیه بی حاصل...امشب ازت متنفرم ...بخاطر بارانی که بارید و نبودی...بخاطراین بغض های لعنتی که بی صدا میشکنند....بخاطر درد هایی که مرهمش،فقط تو بودی اما هرگز درمان نشدند...بخاطر این حس بدی که تمامی ندارد...بخاطر حرف های تلنبار شده در گلویم...به خاطر آوار شدن آرزوهای مشترکمان....و..و...و...متعجبم چرا عشق به نفرت تبدیل نمیشود؟؟؟که چرا از یادم نمیروی ای رفته از دست؟!!...این جمله ام را با همان عشق همیشگی مان بخوان:یادت باشد امشب ازت متنفرم...
اما تو باور نکن....

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/ilynqysn978w.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/wywr927ywmqe.html

لینک آندروید

uploadboy.com/hcuik07ei3g3.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/llywlkojwgyl.html

دانلودرمان همه سهم دنیا رو ازم بگیر ( در تمنای توام 2 ) نوشته رویا رستمی کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان همه سهم دنیا رو ازم بگیر ( در تمنای توام 2 ) نوشته رویا رستمی کاربر انجمن نودهشتیا

برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

قسمت دوم رمان در تمنای توام.

این قسمت میریم سراغ زندگی کیان و فرشته.باید عشق اونا رو هم به رخ بکشیم یا نه؟! می دونم عین من دلتنگ نکیسا و آلما هستین، خیلتون راحت یکمم از عاشقانه های اونا می نویسیم اما این رمان مال کیان و فرشته اس.
خلاصه رمان:کیان زانو زده تا طبق شرط بندی که با دوستاش کرده و باخته حالا اولین دختری رو که دید با چشم بسته بهش بگه دوسش داره...رو می خواد گفتن این جمله اما اگه اتفاقی اون دختر فرشته باشه که بعد از دو سال اونو از نزدیک دیده؟ فرشته ایی که تو این دو سال خانومتر شده و اما نگاهش عاشقه و البته مغرور و کیان چطور پا رو دل بزار و باور کنه تمام اون دو سالو؟
ژانرم:عاشقانه دیگه...یعنی توقع دیگه ایی از روهای عشقتون دارین؟
شخصیتا:
کیان:مغرور نبود و مغرور شد.اما هنوز همون مهربونی که می تونه دنیا رو سرحال بیاره.
فرشته:دخترکی که بزرگ شده و حالا می خواد بزرگتر فکر کنه...
یه رمان عاشقانه ی پر از عشق و غرور...پایان خوش

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/q0slzgbbmuyx.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/2hd0cykoj6q2.html

لینک آندروید

uploadboy.com/9gfc38fkxkj4.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/wkfcxewtfwwz.html

دانلودرمان گل مرداب (جلد دوم رمان مرداب زندگی) نوشته destiny aran کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان گل مرداب (جلد دوم رمان مرداب زندگی) نوشته destiny aran کاربر انجمن نودهشتیا

برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

خلاصه داستان
سورا خانه را ترک کرده و فرهاد به دنبال او می گردد و در این مدت اتفاق هایی برایش پیش می آید و آدم هایی وارد زندگیش می شوند که ....

مقدمه
گذشته و ترس گاهی می توانند یک نقطه قوت و گاهی می توانند از عامل های نابودی یک زندگی باشند.برای این که از این نابودی نجات پیدا کنی باید اول گذشته تلخت را فقط یک گذشته تلخ ببینی گذشته ای که دیگر گذشته و بر نمی گردد و تو نمی توانی کاریش کنی و تلخی ای که باید همیشه ماندگار باشد تا فراموش نشود تا تکرار نشود.در کنار آن باید ترست را از بین ببری و وقتی این اتفاق می افتد که با آن رو به رو بشوی.وقتی ترست را کنار بگذاری و از مرداب گذشته ات بیرون بیایی آن وقت است که می توانی خودت را پیدا کنی و ...
راستی وقتی خودت را پیدا کنی به چه چیزی می رسی؟ آرامش یا خوشبختی؟ اگر خوشبختی باشد صرفا به معنی این است که آرامشی هم هست؟
چطوری می شود با ترست رو به رو بشوی و چطوری می شود از مرداب گذشته بیرون بیایی؟چطوری می شود که یک گل مرداب بود میان این مرداب؟

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/8cibd4582szp.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/w1yu400ttkj9.html

لینک آندروید

uploadboy.com/r2yqtgnj4awh.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/zkk1ubpegljd.html

دانلودرمان رمان خنده های وحشی طوفان نوشته Razieh.A کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان رمان خنده های وحشی طوفان نوشته Razieh.A کاربر انجمن نودهشتیا

برای موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

خلاصه :سدره دختر زیبایی از طبقه متوسط با مردی که به گمان خودش و تایید خانواده، بهترین انتخابش خواهد بود ازدواج میکند و در میان جشن و شادی های مرسوم ، پا به خانه بخت میگذارد. غافل از اینکه خانه بخت،خانه رویاهای او با اتفاقات عجیب ،خیلی زود به ترسناکترین کابوس زندگیش تبدیل میشود. کابوسی که در آن نسیم ملایم عشقش میان خنده های وحشی طوفان محو میشود... چه رازی پنهان است در این خانه نفرین شده؟


مقدمه:نمیدونم چرا این کابوس برای من تکرار میشه،
هر شب.
با خودم زمزمه میکنم این فقط یه خوابه که از بس دیدم همه ی لحظاتش رو حفظم.
مثل یه فیلم ترسناک که هزار بار مجبورت کنند، بزنی از اول ببینی تا تیتراژ آخر
و در هر سکانسش با اینکه میدونی چه اتفاقی قراره بیفته
باز از ترس به خودت بلرزی ،
جیغ بکشی
و
فکر کنی کاش یه نفر کنترل رو بر می داشت و خاموشش میکرد...

رمان خنده های وحشی طوفان


لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/uaxp7ucyx75s.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/jv2ssiaphmbc.html

لینک آندروید

uploadboy.com/piuytua1gupq.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/g989onwixs8e.html

دانلودرمان عشق یا پول نوشته مریم اسکندری کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان عشق یا پول نوشته مریم اسکندری کاربر انجمن نودهشتیابرای

موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

رمان درمورد دختریه که برخلاف نظر خانوادش حاضر میشه به خاطر پول بایه مردی ازدواج کنه...باشرط عجیب غریب مرد هم کنار میاد اما بعد ها افسوس میخوره که چرا قبول کرده واون شرط باعث فروپاشی رویاها وارزوهاش میشه وتمام تلاششو میکنه که از اون مرد طلاق بگیره....

زندگی هست!پول هست!عشق هست!گاهی آدما از بین این 3تا فقط یکیشو انتخاب میکنن!
همیشه همه از داستان میگن از خلاصه ی یه داستان که شاید کمی به واقعیت نزدیک باشه اما من میخوام از خودم بگم از خودم که مینویسم! داستان درمورد خودم نیس اما از خودم شروع میکنم میگم که داد بزنم واقعیت داره...
دختری هستم از یه خانواده ی متوسط نه طعم فقرونداری چشیدم نه سرمایه داری وخلاصه همه چی!برای همینم نمیتونم هیچ کدوم از این دوطبقه رو درک کنم اما شنیدم کسایی روکه مثل من بودن اما گرفتار شدن!من نمیخوام بگم همه ی زندگی ها اینطوره یا همه ی آدمااین مدلین من دارم در مورد استثناء ها میگم اونایی که مثل من بودن وراه غلطی رو برای پیشرفت انتخاب کردن...
ازمن بودن و ما بودنشون استفاده ی غلطی کردن.عشق ودوست داشتنشونو فدای پول کردن..شاید خیلی دیدگاهشون همین باعشه خواستم بنویسم از چیزایی که کم تر شنیدین واگرم شنیده باشین جنبه های خوبشو درنظر گرفتین!

رمان عشق یا پول

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/t66ihqtpqwn6.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/z0cz0houb6na.html

لینک آندروید

uploadboy.com/w6lvvu0r50eo.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/ny3mi7mqcwkr.html

دانلودرمان خاطرات پوسیده نوشته سپیده فرهادی کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان خاطرات پوسیده نوشته سپیده فرهادی کاربر انجمن نودهشتیابرای

موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

بخشی از رمان :برگه های آلبوم رو ورق میزد و من روبروش نشسته بودم و از هر کدام که سوال می پرسید جوابش را میدادم.
-این کیه؟
-کدوم؟
با دستش عکسی رو نشون داد.
نگاهم به روی صورتش ثابت موند. دستم رو بی اختیار روی صورتش کشیدم و گفتم:
-رضا
با تعجب نگاهم کرد و گفت:
-این عکس مال چند ساله پیشه؟
چشمهام رو به سمت بالا بردم و کمی فکر کردم و گفتم:
-حدوداً مال سیزده ،چهارده ساله پیشه.
خندید و گفت:
-اون موقع باید چهارده ، پانزده ساله بوده باشی؟
لبخندی زدم و گفتم:
-آره همون سال ها بود. یه روز که با هم توی حیاط وایساده بودیم. علی ازمون عکس انداخت.
-من تا حالا این آلبوم رو ندیده بودم.
-این آلبوم رو بین وسایلم توی انباری خونه ماماینا پیدا کردم. بعد از اینکه از خونه باغ اثاث کشی کردیم، خیلی از وسایلم رو تو انباری گذاشتم.
صدای زنگ تلفن باعث شد از جام بلند شم و به سمت تلفن برم.

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/7v75r5gbjw5q.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/hxlbmv6n1k9a.html

لینک آندروید

uploadboy.com/c21wgpu8bqfi.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/egek4s1ytf6n.html


دانلودرمان تمنای ستایش نوشته ✖م♥ر✖ی♥م✖ کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان تمنای ستایش نوشته ✖مhearts;ر✖یhearts;م✖ کاربر انجمن نودهشتیابرای

موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

خلاصه داستان....
ستایش یه دختری مثل همه ی دخترای دیگه ولی چادریه ودر بیشتر موارد همین چادری بودنش مانع از پیشرفتش میشه ولی اون یه دختر صبوره که میخواد به همه ثابت کنه حجابش محدودیت نیست...
با اینکه از دوران دبیرستان هدفی برای زندگیش نداره ولی ناخودآگاه میخواد بعد از گرفتن لیسانس تو رشته حقوق ثابت کنه که میتونه....و در آخر با تمام سختی ها موفق میشه ولی به خاطر مشکل داداشش تن به یه ازدواج اجباری میده....با پسری ازدواج میکنه که دائم الخمره...کفر خدا میگه....ولی ستایش بازم برای زندگیش میجنگه تا اینکه.....

رمان تمنای ستایش

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/9kpbvbfr8poi.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/5ehoodj51z5t.html

لینک آندروید

uploadboy.com/x5g9z0tj7z8x.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/fxmjxt6sclc9.html

دانلودرمان تنها در باغ نوشته هوای تو کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان تنها در باغ نوشته هوای تو کاربر انجمن نودهشتیابرای موبایل

کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

داستان ما داستان سحر مسرور ، فرزند هفتم خانواده پر پسر، این دختر ما رو مظلوم گیر آوردن ، به زور فرستادنش دنبال گنجی که در باغ اجدادیشون در مازندران قرار داره ، همزمان با کاوش های دختر ما اتفاقات هیجان انگیز و مفرحی براش اتفاق می افته که خوندنش خالی از لطف نخواهد بود

بخشی از رمان :_ بیل بزن مفت خور مگه با تو نیستم
یه نگاه پر از حرص به مردک پررو انداختم . دوباره بیل رو فرو کردم تو زمین و گفتم
_دارم بیل می زنم دیگه
بیل رو از دستم گرفتو نحوه به قول خودش بیل زدن رو بهم نشون داد و دوباره اونو داد به دستم
_به این می گن بیل زدن نه بیل زدن تو که انگار داری زمینو ناز می کنی
کفری شدم و بیلو انداختم زمین
_ اصلا به من چه ، من دیگه کار نمی کنم
یهو یارو یه تیکه چوب برداشت و هجوم اورد سمت من ، منم با دیدن حرکتش پا گذاشتم به فرار... همچنان می دوئیدم که پام فرو رفت تو یه چاله و افتادم ، خواستم پامو در بیارم که صداشو از بالای سرم شنیدم
_حالا برای من قلدری می کنی؟

رمان تنها در باغ

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/691rwjazbnep.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/56at1bsxahpp.html

لینک آندروید

uploadboy.com/6fquxosk6suw.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/52iupfvz4246.html

دانلودرمان نابخشوده نوشته gelayol*کاربرانجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان نابخشوده نوشته gelayol*کاربرانجمن نودهشتیا برای

موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد


روزهای سختی رو میگذرونم !!!وقتی که نیستی همه چیز تنگ میشود
نفسم
دنیایم
دلم !
جدی نگرفتم و هیچی نگفتم،ولی دلم به قدری شاد شد که نگو
-مهراد
نگاشو از بقیه گرفت و گفت:
-هوم؟
-بگو شیش سیخ کباب سیخی شیش هزار!
-بچه شدی؟ولم کن ارامیس
-تورو خدا،بلد نیستی نه؟
-بلدم
-بگو پس
-گیر نده خب
-جون ارامیس
-حالا انگار جونت برام خیلی ارزش داره
رومو سمت بقیه کردم،حیف من که دارم با این حرف میزنم
جیگرارو اوردن، تقسیمش کردیم
-بخور
با حالت قهر مشغول خوردن شدم
-چیه؟
-هیچی
-قهر نکن خب
-نیستم!
-شیش سیخ کباب سیخی شیش هزار،شیش سیخ کباب شیخی سیش هزار
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم
زدم زیر خنده
خودشم خندش گرفته بود
-راضی شدی؟
-آره چه جورم
-پروو ،حالا بخور!
جیگرارو زدیم خوردیم
-خب الان میرسونمت خونه تا گلاویج بیاد
-باشه
سوار شدیم و راه افتادیم

رمان نابخشوده

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

uploadboy.com/fwxjodoz7frd.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/lgoyzwgmsnvi.html

لینک آندروید

uploadboy.com/h2gpuyyj0c15.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/x94dr75uc7zl.html

دانلودرمان عمر هیچ درختی ابدی نیست نوشته safa9433 کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان عمر هیچ درختی ابدی نیست نوشته safa9433 کاربر انجمن نودهشتیابرای

موبایل/کامپیوتر/آندروید /تبلت/آیفون/آیپد

بخشی از رمان :مرد دست به سينه بازویش را به ديوار تكيه داده و به حركات تُند انگشتان او خيره نگاه مي كرد .
گفت : قهوه رو تازه دم كردم، چرا براي خودتون يكي نمي ريزيد ؟
چاقو را روی ميز گذاشت و در يخچال را باز كرد .
مرد تکیه اش را از دیوار گرفت، به آرامي نزديك شد و گفت : لازانيا ! اين خيلي عالي به نظر مي رسه ... من حافظه تصويري خوبي دارم ، مطمئنم شما رو قبلا نديدم و نمي شناسمتون .
قوطي كنسرو ذرت را زير آب گرفت و شانه بالا انداخت .
با دست اشاره كوتاهي به شومينه و عكس بزرگ مرد كرد و گفت : شما بايد آقاي عبادی باشيد ... دكتر طاها عبادی .
طاها خنديد . جلو رفت . دَربازكُن را از داخل كشو بيرون كشيد .
قوطي كنسرو را از دستش گرفت و گفت : چند سالي هست كه فهميدم كي هستم اما ... موضوع من نيستم، درسته ؟!
چرخید و كنسرو باز شده را به دستش داد .
- مينو مرتب از شما تعريف مي كنه ... فكر مي كنم اغراق مي كرده .
طاها با صدا خنديد .

رمان عمر هیچ درختی ابدی نیست

لینک اصلی رمان

لینک موبایل

www.uploadboy.com/cls0sd6wf2dl.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/vte974xmwtul.html

لینک آندروید

uploadboy.com/xu6w1lj856yc.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/s29390hboz2p.html

دانلودرمان درست مثل بهشت نوشته fereshteh-92 کاربر انجمن نودهشتیا

$
0
0

دانلودرمان درست مثل بهشت نوشته fereshteh-92 کاربر انجمن نودهشتیابرای

موبایل/کامپیوتر/آندروید/تبلت/آیفون/آیپد

داستان در مورد یه خانم دکتره که عاشق کارشه و خیلی هم تو کارش مهارت داره.
این خانم دکتر بیست و شش ساله خودش رو توی کارش غرق کرده همه ی زندگیش توی کارش خلاصه میشه و خودش از این بابت خیلی راضیه و دوست نداره تغییری توی زندگیش ایجاد بشه اما خواهر بزرگترش اصلا از این وضع خوشش نمیاد و قصد کرده که برای خواهرش آستین بالا بزنه و برای دختر قصه ی ما شوهر پیدا کنه و از آنجا که یکدونه خواهرش رو خوب میشناسه تصمیم می گیره اون رو توی یه عمل انجام شده قرار بده.
نازنین هم بی خبر از همه جا به دعوت خواهرش آماده میشه تا به خونه شون بره اما بین راه اتفاقی براش می افته که زندگیش رو برای همیشه تغییر میده...

رمان درست مثل بهشت

لینک موبایل

uploadboy.com/rl56zlob2tcx.html

لینک کامپیوتر

uploadboy.com/e9nhgitezn1v.html

لینک آندروید

uploadboy.com/23qsjlcut404.html

لینک تبلت/آیفون/آیپد

uploadboy.com/9r5cgupzikvh.html

Viewing all 447 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>