خلاصه:
شراره دختر جوانی است که بعد از مرگ پدر و مادر و تنها برادرش ،برای گذران زندگی ناچار می شود که معلم
سرخانه و پرستار دختر بچه ی پنجساله ای به نام رکسانا گردد . جمشید نادری دایی ثروتمند و جذاب رکسانا ابتدا روی خوشی به شراره نشان نمی دهد اما بعد از مدتی ان دو بهم علاقمند شده و تصمیم به ازدواج میگیرند.
هنگام خوانده شدن خطبه ی عقد مشخص می شود که جمشید قبلا ازدواج کرده و دارای همسر است....شراره بعداز مطلع شدن از این موضوع، برای فراموش کردن جمشید آنجا را ترک می کند غافل از اینکه .....
لینک موبایل
لینک pdf